دربارۀ کتاب خاکستر علفزار سوخته
یک روز خانم مربّی به کلاستان آمد و از تو پرسید، بگو ببینم ملکی، تو پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت را؟
سوالات تست هوش دستش بود.
گفتی، این دو تا سوال شد در یک سوال. ربطی به هم ندارند. پدرم بهتر از مادرمه. ولی من مادرم را بیشتر دوست دارم.
خانم اینپا و آنپا کرد شیشهی عینکش برق زد گفت، حالا چرا پدرت را که بهتر از مادرته بیشتر دوست نداری.
جواب ندادی. جواب میدادی چند و چونِ چَک و پَر زدنت از روی جدول تست دستش میآمد. تو که از گروه احمقها نیستی. وانگهی، تو که پدر نداری